همشهری آنلاین: درگیری‌های اوکراین که بسیاری از تحلیلگران سیاسی نام «جنگ سرد» را بر آن نهاده‎اند همچون روزهای گذشته در جایگاه سرمقاله روزنامه‎های سه شنبه-۱۳ اسفند- قرار گرفت.

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله‎اش با تیتر«آمریکا و غرب در باتلاق اوکراین»نوشت:روزنام جمهوری؛۱۳ اسفند

آنچه این روزها در اوکراین می‌گذرد از سطح یک جنگ سرد بالاتر است هر چند به رویاروئی منجر نشده است. ایستادگی روسیه در برابر مداخله غرب در اوکراین، نشان می‌دهد که روس‌ها حاضر نیستند نفوذ آمریکا و سایر کشورهای غربی در حیاط خلوت خود را تحمل کنند. نخست‌وزیر روسیه در برابر تهدیدهای مکرر آمریکا و اصرار سران کشورهای فرانسه، انگلیس و آلمان، دیروز صریحاً اعلام کرد روسیه دولت جدید اوکراین را به رسمیت نمی‌شناسد.

اعلام همبستگی دولت چین با روسیه و پیوستن نیروی دریائی اوکراین و هزاران نفر از نظامیان ارتش اوکراین به روسیه، رویاروئی در اوکراین را وارد مرحله جدی‌تری کرده است. اکنون سه روز است ارتش روسیه منطقه استراتژیک کریمه در شرق اوکراین را به کنترل خود در آورده‌ و موشک‌های اس 400 خود را در مرز اوکراین مستقر کرده و آماده شلیک به سوی این کشور ساخته است.

ارتش اوکراین نیز که به دستور حاکمان جدید این کشور برای مقابله با یورش نظامی روسیه به حال آماده باش درآمده بودند مقاومتی از خود در برابر یورش نظامی روسیه نشان نداده‌اند و به گفته منابع خبری، ارتش روسیه بدون شلیک یک گلوله در کریمه مستقر شده است.

روسیه و غرب اکنون درحالی در برابر همدیگر صف آرائی کرده‌اند که سران کشورهای غربی تهدید کرده‌اند در اجلاس دی هشت که قرار است در سال آینده در روسیه تشکیل شود شرکت نخواهند کرد. علاوه بر این، اوباما درحالی که از اقدام روسیه عصبانی بود هشدار داده بود هرگونه لشکرکشی روسیه به اوکراین "هزینه" خواهد داشت.

اوباما همچنین در تماس تلفنی 90 دقیقه‌ای خود با پوتین، اقدام مسکو را "قانون شکنی" خواند و تهدید کرد که روسیه را با انزوای شدید اقتصادی و سیاسی در جهان مواجه خواهد ساخت.

در مقابل، پوتین با رد اظهارات اوباما براین نکته تاکید کرد که روسیه حق دارد از منافع خود دفاع کند.

لشکرکشی روسیه به اوکراین با توجه به اینکه قطعاً سران مسکو به تبعات و هزینه‌های آن گاه هستند نشان دهنده میزان و عصبانیتی است که تحولات اخیر اوکراین متوجه آنها کرده است.

واقعیت این است که روسها به حوادث سه ماه گذشته اوکراین، آنچنانکه باید اهمیت ندادند و به گونه‌ای در برابر رویداد‌های پرشتاب اوکراین غافلگیر شدند.

به نظر می‌رسد روسها تصور نمی‌کردند دولت مورد حمایتشان به این سرعت شکست بخورد و ساختار دولت ویکتور یانوکوویچ فرو بریزد و خود وی نیز مجبور شود از مهلکه بگریزد.

سقوط دولت مورد حمایت روسیه در اوکراین زمانی اتفاق افتاد که سران کرملین، سرگرم برگزاری المپیک زمستانی در "سوچی" بودند و امکانات و تجهیزات پرهزینه‌ای را که برای برگزاری این بازی‌ها مهیا کرده بودند به رخ جهانیان، به ویژه رقبای غربی خود می‌کشیدند و پوتین و دولتمردانش سرمست از تعریف و تمجیدهایی بودند که رسانه‌های تبلیغاتی از صرف هزینه 55 میلیارد دلاری برای این المپیک سخن می‌گفتند ولی از این مسئله غافل بودند که خاکریز آنها در اوکراین درحال فرو ریختن است و غرب وارد حیات خلوت روسها شده است.

شکست دولت اوکراین آنچنان سریع اتفاق افتاد و آنچنان سنگین بود که سران روسیه را در شوک فرو برد. این اتفاق، اعتبار و هیمنه‌ای را که روسیه تحت رهبری پوتین در یک و نیم دهه گذشته فراهم آورده بود زیر سؤال برد. روسها اکنون تاوان سهل انگاری و غفلت خود در صحنه شطرنج با غرب را می‌پردازند و اکنون پس از گذشت نزدیک به یک هفته تلاش می‌کنند با اقدامات پدافندی، این شکست را جبران کنند.

از اینرو، قابل پیش‌بینی بود که روسیه به بزرگترین اهرم قدرت خود، یعنی قدرت نظامی متوسل شود. این اهرم که میراث شوروی سابق است در دو دهه گذشته، مؤثرترین ابزار دردست روسها، در مقابله با غرب بوده و اتفاقاً تا حدود زیادی نیز جواب داده و نظر سران کرملین را تأمین کرده است. اکنون که ماشین نظامی روسها وارد اوکراین شده جالب است که غرب برای مقابله با این لشکرکشی عجله‌ای نشان نداده و ملاحظه‌ کاری پیشه کرده است.

واقعیت این است که لشکرکشی روسیه به اوکراین اگرچه در کوتاه مدت، می‌تواند غرور جریحه‌دار شده روسها را ترمیم کند و روحیه عوامل طرفدار روس در اوکراین را قوت ببخشد ولی در دراز مدت برای روسیه تبعات و هزینه در برخواهد داشت. بزرگترین مشکل روسیه این است که با زیر پا گذاشتن قوانین بین‌المللی به یک کشور مستقل لشکرکشی کرده، کاری که روسها چه بخواهند و چه نخواهند بر وجهه و حیثیت آنها در جهان تأثیر سوء‌ خواهد گذاشت.

دیروز، وزیر خارجه آمریکا با گفتن این جمله که تمام گزینه‌ها علیه روسیه روی میز است، روسیه را به برخورد نظامی نیز تهدید کرد. البته افکار عمومی جهان می‌داند که این غرب بود که با دخالت در اوکراین، این کشور را دچار بحران کرده و برخلاف اصول دموکراسی، حکومت قانونی آن را با دسیسه و خرج کردن میلیاردها دلار سرنگون کرده است.

با اینهمه معلوم نیست که غرب برنده نهایی بازی بر سر اوکراین باشد. مشکلات غرب اگر بیشتر از روسیه نباشد، قطعاً کمتر نیست. غرب اکنون مجبور است در اوکراین تا آخر راه پیش برود و این اقدام، هزینه‌های سنگین نظامی و اقتصادی برای غرب خواهد داشت.

جریان هوادار غرب در اوکراین، از اقتدار و توان لازم برای اداره امور و مسلط شدن بر اوضاع را ندارند. این جریان یکبار نیز در اوایل دهه 1380 قدرت را در اوکراین دردست گرفت ولی در نهایت، با شکست در برابر رقبای روس گرا مجبور به ترک صحنه شد.

ضمن آنکه اکنون شرایط برای غرب گرایان دشوارتر شده و روسها قطعاً کار را برای آنها سخت خواهند کرد. روسیه بزرگترین تامین کننده انرژی اوکراین می‌باشد و از هم اکنون نیز تهدید کرده است انتقال گاز به اوکراین را قطع خواهد کرد. وضعیت اقتصاد اوکراین نیز به شدت وخیم است و اساساً یکی از انگیزه‌هایی که به اعتراضات در اوکراین دامن زد. اوضاع بد معیشتی مردم اوکراین بوده است.

به عبارت دیگر، غرب که هوادارانش را در اوکراین به قدرت رسانده اکنون مجبور است از عهده عوارض پرهزینه این مداخله آشکار برآید و اگر اوضاع به گونه‌ای دیگر پیش برود، به عنوان مثال روسها قصد گسترش دامنه سیاست‌های تهاجمی و تنبیهی خود علیه اوکراین را داشته باشند در آنصورت، شرایط پیچیده‌تر خواهد شد و احتمال گرفتار شدن غرب در باتلاق اوکراین تا حد غیرقابل پیش‌بینی افزایش خواهد یافت.

بویی از جنگ سرد به مشام می‌رسد

علی بیگدلی در روزنامه اعتماد نوشت:روزنامه اعتماد؛۱۳ اسفند

حوادثی که بعد از فرار رییس‌جمهور اوکراین اتفاق افتاده است، پدیده بحران در این کشور را به یک پدیده بین‌المللی تبدیل کرده و عملا غرب را در برابر روسیه قرار داده است. اکنون این موضوع وارد پیچیدگی‌های ژئوپولتیکی شده است. به نظر می‌رسد بویی از دوران جنگ سرد به مشام می‌خورد. مساله اوکراین می‌تواند یادآور روزگار تلخ جنگ سرد باشد. این امر را می‌توان از مکالمه تلفنی که بین رییس‌جمهور امریکا و روسیه انجام شده و طی آن پوتین اعلام کرده که منافع ما در این کشور در خطر است و به هیچ‌وجه دست از آن برنمی‌دارد، دریافت. استدلال رییس‌جمهور روسیه این است که اتحادیه اروپا و ناتو در مساله اوکراین تا پشت گوش‌های روسیه پیش می‌آیند و این موضوع باعث فقدان امنیت آنها خواهد بود و از لحاظ ژئوپولتیکی و استراتژیکی برای روسیه زیان‌آور و تهدیدکننده است.

بنابراین با وجود همه تهدیداتی که غرب می‌کند، تمامی علایم و نشانه‌ها حکایت از این دارد که روسیه عقب‌نشینی نخواهد کرد و البته غرب نیز توان و آمادگی این را ندارد که خود را درگیر روسیه کند. چون قبلا نیز این ناتوانی را در سال 2008 در مساله گرجستان از خود نشان داده‌اند. شبه جزیره کریمه برای روسیه بسیار منطقه استراتژیکی است و به هیچ‌وجه از آن خارج نخواهد شد. استدلال روسیه این است که بیش از 60 درصد جمعیت شبه جزیره کریمه روسی هستند و برای حفظ جان آنها ناچاریم که اقدام نظامی انجام دهیم. این شبه جزیره که منطقه بسیار زیبایی است و جنبه توریستی دارد از چند جهت برای روسیه دارای اهمیت است. یکی از جهت قرار گرفتن پایگاه‌های دریایی روس‌ها و دیگری از جهت نزدیکی به ترکیه و منطقه قفقاز. منهای اینکه در بخش شرقی اوکراین نیز هنوز نیروهای طرفدار روسی فعالیت دارند ولی آنجا اهمیتی برای روسیه ندارد، تنها جایی که برای روسیه اهمیت دارد شبه‌جزیره کریمه است. بنابراین روسیه به هیچ‌وجه اجازه نخواهد داد که امریکایی‌ها و غربی‌ها به بهانه‌های مختلف در کنار روسیه قرار بگیرند و احیانا بعدها هم بخواهند پایگاه‌های نظامی و موشکی تاسیس کنند.

به نظر می‌رسد اوکراین باید چشم از شبه‌جزیره کریمه بردارد و به همان قسمتی که برایش باقی مانده است، بسنده کند. هرچند سفر وزیر خارجه انگلستان به کی‌یف، پیام مقامات اروپایی و تهدید فرمانده ناتو که در طی این چند روز صورت گرفته است، اما نباید این تهدیدات را خیلی جدی و معین دانست. از طرفی نیز امریکایی‌ها، همان امریکایی‌های 30 سال پیش نیستند یعنی آن توانایی‌ها را ندارند که بتوانند دست به اقدامات مستقیم نظامی علیه کشوری مانند روسیه بزنند و آن را کار بسیار خطرناکی می‌دانند. بنابراین غرب باید از مساله کریمه بگذرد و باید بپذیرد که این شبه‌جزیره که روس‌ها در آن پایگاه نظامی دارند در حیطه سرزمینی روسیه قرار می‌گیرد و روسیه نمی‌تواند از آن چشم‌پوشی کند. روسیه کشور قدرتمندی است و امریکایی‌ها خیلی جرات نمی‌کنند با آن به مجادله بپردازند.

هرچند روسیه خود را کاملا برای برخورد نظامی آماده کرده است؛ تمام ارتش و پایگاه‌ها و سایت‌های این کشور برای اقدام احتمالی نظامی از سوی غرب آماده است، ولی قطعا غرب این کار را نخواهد کرد، اروپایی‌ها که بیش از 60 درصد انرژی خود را از طریق گاز روسیه تامین می‌کنند، نمی‌توانند روسیه را کنار بگذارند. در نهایت این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که روس‌ها از لحاظ تربیت سیاسی خیلی تودار و خویشتندار هستند و اگر تصمیمی بگیرند امکان عقب‌نشینی‌شان بسیار بعید است.

اوکراین در کشاکش قدرت‌های بزرگ

روزنامه تهران امروز نیز به قلم حسن هانی‌زاده کارشناس مسائل بین‌الملل به موضوع تغییرات سیاسی اوکراین اشاره کرد و نوشت:تهران امروز؛۱۳ اسفند

بحران اوکراین اکنون از مرحله منطقه‌ای تجاوز کرده و ابعادی فرامنطقه‌ای به خود گرفته است.هشدار اخیر باراک اوباما رئیس‌جمهوری آمریکا نسبت به دخالت نظامی روسیه در مسائل داخلی اوکراین شرایط این کشور را پیچیده‌تر کرد. ناتو نیز که بازوی نظامی آمریکا وغرب تلقی می‌شود رفتاری کاملا همسو با آمریکا اتخاذ کرده و شرایط را برای آغاز یک بحران جهانی آماده ساخت.حضور نیروهای روسیه در منطقه کریمه وآماده باش نیروی دریایی این کشور در دریای سیاه احتمال بروز یک بحران سنگین در جهان را قوت بخشیده است.از نظر تحلیلگران بین‌المللی دو احتمال برای آینده اوکراین پیش‌بینی می‌شود.

یک احتمال این است که اوکراین به دو بخش شرقی و غربی در آینده تقسیم خواهد شد واین امر به‌طور طبیعی به تقابل دو بخش تقسیم شده اوکراین منجر خواهد شد.با توجه به اینکه بافت اجتماعی منطقه کریمه به‌گونه‌ای است که ساکنان این منطقه نسبت به ساکنان غرب اوکراین گرایش بیشتری نسبت به روسیه دارند لذا روسیه نیز از این گرایش استفاده خواهد کرد.

اکنون پرچم روسیه در منطقه «کریمه» و شهر «دونتسک» به‌اهتزاز در آمده واین امر از احتمال جدایی این دو منطقه از اوکراین حکایت دارد.روسیه نیز برای حفظ حضور فیزیکی خود دراوکراین ومقابله با خیزش ناتو به سمت این کشور از تجزیه اوکراین حمایت خواهد کرد. احتمال دیگر اینکه روسیه از شکل‌گیری یک دولت ونظام وابسته به غرب از رهگذر دخالت مستقیم نظامی در اوکراین،جلوگیری خواهد کرد.اتفاقی که در سال 2008 در اوستیای جنوبی رخداد وروسیه اجازه نداد تا این منطقه توسط گرجستان اشغال شود.در این صورت تقابل روسیه و ناتو منحصر به اوکراین نخواهد شد واز مرزهای این کشور تجاوز خواهد کرد.طبیعی است روسیه طی 3ماهی که از بحران داخلی اوکراین می‌گذرد به‌رغم دخالت غرب و صرفا برای پیشگیری از یک بحران بین‌المللی از خود خویشتنداری نشان داد.

اما مشکل غرب و روسیه تنها به محدوده اوکراین خلاصه نمی‌شود بلکه رخدادهای سوریه وجانبداری روسیه از دمشق موجب شد تا آمریکا و غرب برای انتقام از روسیه اوکراین را دچار آشوب کنند.روسیه در بحران سوریه در مقابل آمریکا وغرب از همپیمان خود سوریه به‌شدت حمایت کرد واین امر برای بازیگران منطقه‌ای وبین‌المللی بحران سوریه قابل تحمل نیست. لذا ناتو در صدد وارد ساختن ضربه نهایی به روسیه از طریق اوکراین برآمد و یک انقلاب نارنجی را در این کشور سازماندهی کرد.

اکنون روسیه که تامین‌کننده اصلی گاز اتحادیه اروپا است می‌تواند از این ابزار برای فشار بر کشورهای اروپایی استفاد کند.همچنین روسیه می‌تواند در منطقه کریمه نفوذ خود را تقویت کند وبرای دولت ونظام آینده اوکراین دردسر جدی ایجاد کند.این امر قطعا چالش میان روسیه وناتو را در آینده تشدید خواهد کرد ومسکو را ناچار خواهد ساخت تا دریارگیری‌های منطقه‌ای خود تجدیدنظر کند. قطعا روسیه ابزارهای دیگری در اختیار دارد که می‌تواند در آینده علیه غرب و ناتو به کار گیرد اما پوتین رئیس‌جمهوری روسیه مایل نیست تا همه برگ‌های برنده خود را به زمین بزند.آینده اوکراین اکنون درهاله‌ای از ابهام قراردارد وبرون رفت این کشور از بحران فعلی به عملکرد عاقلانه رهبران جدید اوکراین،روسیه،رهبران ناتو،آمریکا و غرب بستگی دارد.

شبح «جنگ سرد»

صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران در روزنامه شرق آورد:روزنامه شرق؛۱۳ اسفند

برای بسیاری از مسن‌ترها، اوکراین یادآور بحران موشکی کوبا در سال 1961، حمله نظامی و اشغال چکسلواکی در 1968 و ساقط‌کردن «الکساندر دوبچک» یا دولتی که لقب «کمونیسم با تصویرانسانی» نام گرفته بود و سایر رویارویی‌های نگران‌کننده و تهدید‌آمیز دوران جنگ سرد است. آیا نهضت دموکراسی‌خواهی در اوکراین و بحران به‌وجودآمده در این کشور به‌معنای ظهور مجدد جنگ سرد و رویارویی میان نظام قطبی روسیه و غرب است؟ اگرچه ظاهر بحران اوکراین اینگونه به‌نظر می‌رسد اما واقعیت آن است که ما در دهه دوم قرن بیست‌ویکم هستیم و قریب ربع قرن می‌شود که دوران جنگ سرد و نظام دوقطبی را پشت‌سر گذاشته‌ایم. درواقع بسیاری از عناصر جنگ سرد در طی این ربع قرن دچار تغییر و تحولات عمده‌ای شده‌اند.

به بیان دیگر نه بلوک شرق و در راس آن روسیه، شوروی دوران جنگ سرد است و نه بلوک غرب و در راس آن ایالات‌متحده، آمریکای امپریالیست دوران جنگ سرد. بلوک شرق تقریبا از میان رفته، متحدان اروپایی بلوک شرق یا به اتحادیه اروپا پیوسته‌اند یا در صف نوبت هستند که عضو این اتحادیه شوند. نظام‌های سفت‌وسخت و پلیسی کمونیستی، جای خود را به نظام‌های به‌مراتب بازتر از دوران جنگ سرد داده‌اند. اتفاقا یکی از عواملی که سبب شد بحران اوکراین سر باز کند، اصرار مردم آن کشور و دست‌کم بخش غربی آن‌که روس‌تبار نیستند برای داشتن دموکراسی و پیوستن به اروپای واحد بود. به همان میزان که بلوک شرقی باقی نمانده، خود روسیه هم به نسبت روسیه آن دوران، روسیه دوران «استالین»، «خروشچف» و «برژنف» تغییرات زیادی پیدا کرده است.

اولین و بنیادی‌ترین تغییری که در روسیه به وجود آمده، دگرگونی اقتصاد آن از یک اقتصاد دولتی سوسیالیستی عصر کمونیسم به یک اقتصاد بازار آزاد سرمایه‌داری است. البته هنوز فاصله زیادی میان اقتصاد روسیه با «اقتصاد آزاد آدام اسمیت» وجود دارد اما روند این تغییر تاریخی با فروپاشی نظام کمونیستی از اوایل دهه 70 آغاز شده است. واقعیت‌های اقتصادی در حقیقت ستون پنجم اوکراینی‌های طرفدار آزادی است. ملاحظات اقتصادی که مسکو لاجرم و لاعلاج و با وجود همه بلندپروازی‌هایش نمی‌تواند آنها را در رابطه با غرب نادیده بگیرد سبب می‌شوند تا روس‌ها به آن آسانی که تانک‌هایشان را در تابستان 1968 روانه خیابان‌های «پراگ» کرده و «کمونیسم با تصویر انسانی» مردم چکسلواکی را له کردند، نتوانند جنبش مردم اوکراین را هم با اعزام تانک‌هایشان به «کی‌یف» در هم شکنند.

روسیه امروز یکی از بزرگ‌ترین صادرکنندگان نفت و گاز است. این جایگاه را مدیون حضور شرکت‌های بزرگ نفتی غربی در «سیبری» و تکنولوژی آنان است. در عصر جنگ سرد، روس‌ها وابستگی اقتصادی به غرب نداشتند اما امروز اقتصاد، ریسمان‌های نامریی وابستگی زیادی بر گرد روسیه تنیده و باعث می‌شود تا سران کرملین نتوانند همچون دوران جنگ سرد، هر طور که اراده می‌کنند رفتار کنند. درواقع نخستین واکنش غربی‌ها در قبال تهدیدات نظامی روسیه در اوکراین و اشغال شبه‌جزیره «کریمه»، اقتصاد بود. آنان دست روی عضویت روسیه در گروه اقتصادی «جی 7 » که اجلاس بعدی آن تابستان سال آینده در «سوچی» برگزار می‌شود گذارده‌اند. و سعه سیاسی تحول دیگری است که روسیه امروز را از روسیه عصر جنگ سرد متمایز می‌کند.

البته که این عامل از نظر قدرت تاثیرگذاری به‌هیچ‌رو قابل قیاس با اقتصاد نیست اما و در عین حال امروز هزاران‌نفر از ساکنان مسکو علیه سیاست‌های پوتین در اوکراین دست به تظاهرات زده‌اند؛ پدیده‌ای که در اتحاد جماهیر شوروی سال 1968 و سرکوب «بهار پراگ» اساسا وجود خارجی نداشت. صدالبته که شمار بیشتری هم به طرفداری و حمایت از پوتین در خیابان‌ها ظاهر شدند اما نفس اینکه شماری از روس‌ها علیه سیاست‌های حکومتشان در اوکراین به اعتراض برخاسته‌اند پدیده کاملا جدیدی است که در تمامی دوران عصر جنگ سرد به چشم نمی‌آمد. تغییر البته فقط در بلوک شرق به وقوع نپیوسته است.

در غرب هم تغییرات مهمی در مقایسه با غرب دوران جنگ سرد اتفاق افتاده است؛ از تغییرات ساختاری همچون گسترش اتحادیه اروپا و تبدیل آن به یک قطب مهم و تاثیرگذار جدید بین‌الملل که بگذریم، به جرات می‌توان گفت که مهم‌ترین تغییری که در مجموعه غرب اتفاق افتاده، تغییری در «تصویر جهانی آمریکا» است. تصویر آمریکا در عصر جنگ سرد، تصویر یک قدرت خشن، زورگو، متجاوز و امپریالیستی بود. اما این تصویر امروزه مقدار زیادی دچار جرح و تعدیل شده است.

در دوران جنگ سرد، آمریکا محبوبیتی در میان مبارزان، انقلابیون، روشنفکران، فرهیختگان و دگراندیشان به‌ویژه در کشورهای جهان سوم نداشت اما امروز این نگاه تا حدودی تعدیل شده است. البته درخصوص باور به این تصویر جدید آمریکا، استثناهایی وجود دارد اما در کل، نگاه به غرب و به‌ویژه به آمریکا در بسیاری از جوامع، فاصله زیادی با عصر جنگ سرد پیدا کرده است. این نگاه جدید را امروزه به بهترین شکل می‌توان در اوکراین و اصرار کسر قابل‌توجهی از مردم آن بر دموکراسی، آزادی و اصرارشان در پیوستن به اتحادیه اروپا ملاحظه کرد.

کد خبر 251867

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز